خانه / ردیف / تحلیل ردیف

تحلیل ردیف

بسیاری از موسیقیدانان و پژوهشگران ردیف را با استفاده از اصطلاحات مختلفی تحلیل کرده اند که بیشتر آنها به دلیل وزن تاریخی و فرهنگی که این اصطلاحات دارند، مشکل ساز می شوند. گوشه های آهنگی در مقابل معین، گوشه های اولیه در مقابل گوشه های ثانویه یا گوشه های آهنگین در مقابل ریتمیک از جمله اصطلاحاتی هستند که برای توضیح رابطه بین اجزای ردیف به کار رفته اند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جاذبه حرکت به سمت فرهنگ غربی و ایده آکادمیک سازی فرهنگ های مختلف موسیقی و همچنین ایجاد یک زبان موسیقی جهانی برای توضیح موسیقی از فرهنگ های مختلف، اصطلاحات موسیقی غربی را به زبان اولیه برای مکالمات موسیقی سبب شد .این رویکرد از یک سو منجر به پرهیز یا از بین بردن برخی از ویژگی های موجود در یک فرهنگ موسیقی می شود و از سوی دیگر کیفیت فرآیند آموزشی را کاهش می دهد. علاوه بر این، از آنجایی که بین معنای اولیه یک اصطلاح و کاربرد آن در فرهنگ دیگر ابهام وجود دارد، چندین سوال بی پاسخ می مانند. به همین دلیل است که تحلیل جامع ردیف باید با استفاده از اصطلاحات قابل تبدیل انجام شود. در این فرآیند، حتی اصطلاحات چتری مانند “بداهه نوازی” یا “میکر تونال” که برای توصیف طیف گسترده ای از موسیقی از نقاط مختلف جهان استفاده می شود، باید در هر فرهنگ تعریف شود، یا باید اصطلاحات اصلی را ارائه دهیم.

حسین عمومی برای تحلیل جامع ردیف از نظریه سیستم های عمومی (GST) استفاده کرده است که در دوران دکترای معماری در ایتالیا با آن آشنا شد. نظریه سیستم های عمومی در ابتدا توسط یک زیست شناس اتریشی به نام کارل لودویگ فون برتالانفی برای توضیح ساختار یک سیستم و رابطه اجزای آن پایه گذاری شد. این نظریه در زمینه های مختلف مطالعاتی به کار گرفته شده است و می تواند به سازماندهی اجزای یک سیستم بر اساس روابط آنها کمک کند.

بر اساس نظریه سیستم های عمومی، موسیقی کلاسیک ایرانی یک موسیقی بداهه نوازی است که در چارچوبی نظام مند رخ می دهد. این ساختار ردیف نام دارد و شامل دوازده منظومه میعن (هفت دستگاه و پنج آواز) است که شامل تعداد زیادی گوشه است. برای بسط این تعریف مختصر و تبیین رابطه بین هر یک از اجزای ردیف، ابتدا باید سیستم ها را تعریف کنیم.

سیستم مجموعه یا گروهی از اجزای مرتبط است که هدف خاصی را دنبال می کنند. این بدان معناست که هر سیستمی از سیستم های کوچکتری تشکیل شده است که می توان آنها را زیرسیستم نامید. به عنوان مثال، بدن انسان یک سیستم است و شامل چندین زیرسیستم مانند سیستم گردش خون، دستگاه گوارش، سیستم عصبی، سیستم اسکلتی است. همانطور که گفته شد هر زیر سیستم خود یک سیستم است و ممکن است چندین زیر سیستم نیز داشته باشد. در بدن ما سیستم گردش خون شامل قلب، شریان ها، وریدها و … می شود که همه این زیرسیستم ها نیز خود یک سیستم هستند و شامل اجزای دیگری هستند که می توان آنها را به عنوان زیرسیستم های آن سیستم دید. در مثالی دیگر می‌توانیم به جهان بنگریم و از منظر معکوس می‌توانیم با کوچک‌ترین زیرسیستم جامعه بشری که یک نفر است شروع کنیم. اگرچه آن شخص خود یک سیستم پیچیده است، اما همچنین زیر سیستم یک سیستم بزرگتر است که خانواده است. خانواده زیرنظام یک جامعه است و آن جامعه زیر سیستم یک جامعه بزرگتر است مانند یک شهر و مردم چندین شهر یک ملت را در یک کشور ایجاد می کنند. ما می توانیم این را گسترش دهیم تا زمانی که به کل جهان برسیم و این بزرگترین سیستم ما خواهد بود.

همه زیرسیستم ها عملکردها و قابلیت های یکسانی در یک سیستم ندارند. برای مثال در یک وسیله نقلیه رانندگی، موتور بسیار پیچیده‌تر از لاستیک‌ها است،همان طور در بدن انسان، مغز پیچیده‌تر از استخوان‌ها است. به عبارت دیگر، می توان عملکرد زیرسیستم های درون یک سیستم را در رابطه با خروجی ها در مقایسه با ورودی هایشان بررسی کرد. به همین دلیل است که در تحلیل تطبیقی ​​سیستم ها می توان به زیرسیستم های مختلف به عنوان سیستم های باز در رابطه با زیرسیستم های دیگر اشاره کرد. به عنوان مثال می توان گفت که در یک خودرو، موتور در رابطه با لاستیک ها یک زیر سیستم بازتر است یا می توان ادعا کرد که موتور یک سیستم باز است، در حالی که لاستیک ها سیستم های بسته هستند. سیستم های باز و بسته اصطلاحات مهمی هستند که می توانند عملکرد زیرسیستم های یک سیستم را در رابطه با اجزای آن تعریف کنند.

با توجه به تعریف سیستم‌ها، رپرتوار موسیقی کلاسیک ایرانی، ردیف شامل چندین گوشه است که هفت دستگاه و پنج آواز زیرسیستم‌های آن هستند. از سوی دیگر، همه گوشه ها عملکرد یکسانی ندارند و همه دوازده دستگاه و آواز به یک اندازه پیچیده نیستند. این نه تنها در ساختارهای موسیقی آنها مشهود است، بلکه این واقعیتی است که در اصطلاحات آنها وجود دارد. در فارسی به سیستم دستگاه نیز گفته می‌شود، به این معنی که وقتی به سیستمی در فارسی اشاره می‌شود، می‌توان از اصطلاح سیستم یا دستگاه استفاده کرد. با توجه به اهمیت شعر در فرهنگ فارسی و تأثیر آن بر موسیقی، آواز یا خواندن عنصری اساسی در موسیقی است. بنابراین می توان ادعا کرد که سازماندهی موسیقی کلاسیک ایرانی با گروه بندی گوشه ها برای تشکیل چندین آواز آغاز شد. در این تنظیم، آوازمعنای جدیدی پیدا می کند و مخفف مجموعه یا می توان گفت سیستمی است که شامل تعدادی زیرسیستم (گوشه) است. با این حال، به تدریج افزایش تعداد آوازها، نوازندگان را به ترکیب این آوازها تشویق کرد و منجر به تشکیل دستگاه‌ها شد. همانطور که روح‌الله خالقی (1906- 1965 میلادی) می‌گوید: «امروزه سبک دسته‌بندی آوازها با گذشته بسیار متفاوت است و به آوازهای بزرگ اکنون دستگاه می‌گویند.» (نگاهی به موسیقی، روح‌الله خالقی). بنابراین، دستگاه‌ها سیستم‌های پیچیده‌تری نسبت به آوازها هستند و به همین دلیل است که اصطلاح دستگاه برای این سیستم‌های معین به کار می‌رود.

همچنین ذکر این نکته ضروری است که اعداد 5 و 7 و مجموع 12 آنها از اعداد اساطیری در فرهنگ ایرانی هستند که عمدتاً از اعتقادات مذهبی الهام گرفته اند. مثلاً پنج کتاب نظامی گنجوی (شاعر قرن دوازدهم) به خمسه (خمسه یا کوینری)، هفت کتاب مولانا (شاعر قرن سیزدهم) به نام مثنوی یا استعاره از هفت دریا و هفت فلک در شعر معروف است. و همچنین 12 امام شیعه، پنج شخصیت مقدس اسلام و حتی 12 ماه سال، هفت قاره جهان و اقیانوس های پنج گانه، 12 ساعت از شبانه روز. به عبارت دیگر، ردیف احتمالاً می‌تواند شامل بیش از ۷ دستگاه و ۵ آواز باشد، یا فقط می‌تواند شامل چندین آواز یا دست‌گاه باشد، اما سازمان‌دهی فعلی آن بر اساس موسیقی و فرا موسیقی است که در اینجا مورد بحث قرار گرفت.

درحالی‌که آوازها به‌عنوان سیستم‌های معین مستقل عمل می‌کنند، به‌عنوان سیستم‌های مشتق‌شده شناخته می‌شوند به این معنی که از نظر موسیقی به دست‌گاه‌های خاصی متصل هستند. در واقع چهار تا از «آوازها» از «دستگاه» شور، و یکی از آنها از «دستگاه» همایون گرفته شده است. ارتباط موسیقایی بین این آوازها و دستگاه ها فواصل مشترک و آهنگ های مشترک است که در پاراگراف های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت.

گوشه

برای درک سازمان پشت ردیف، لازم است با تجزیه و تحلیل اجزای تشکیل دهنده آن، گوشه ها، که ایده های ملودیک یا آهنگ های کوتاه هستند، شروع کنیم. این ملودی‌ها از ترکیبی از آنچه حسین عمومی «الگوهای ملودیک سنتی» می‌نامد ساخته شده‌اند. انگیزه های آهنگینی که خلق می شوند و از چندین نسل گذشته اند و صدها سال است که حفظ و اجرا می شوند زیرا ریشه در فرهنگ ایرانی دارند. شخص یا زمان خاصی را نمی توان برای این ملودی ها قائل شد اما پیوند آنها با شعر و زیبایی شناسی فارسی نشان از منشأ اصیل آنها دارد. با یادگیری ردیف، همه این الگوهای ملودی سنتی را مطالعه می‌کنید و یاد می‌گیرید که چگونه آنها را برای ایجاد ملودی‌های جدید ترکیب کنید. این الگوهای ملودیک سنتی در چهار آکورد 1  (Dâng دانگ ) یا پنج آکورد 2 ( پانگ Pâng) ایجاد می‌شوند. فواصل 3 اجزای اصلی این تتراکوردها و پنج آکوردها هستند. در واقع فواصل بین نت ها چیزی است که گوش انسان به آن گوش می دهد تا ملودی را در مغز درک کند. به همین دلیل است که بر اساس GST، فواصل به عنوان کوچک‌ترین زیرسیستم‌های ردیف در نظر گرفته می‌شوند. علاوه بر این، فواصل، زیرسیستم‌های چهار آکورد (تتراکورد ) و پنج آکورد ( پنتاکورد ) هستند که خود زیر سیستم‌هایی از الگوهای ملودیک سنتی هستند. ترکیب این الگوهای ملودیک یک گوشه ایجاد می کند که به زیرسیستم دستگاه یا آواز تبدیل می شود.

همانطور که در شکل بالا نشان داده شده است، ردیف یک سیستم بزرگ است که شامل چندین زیرسیستم با عملکردها و قابلیت های مختلف است. اگرچه ما عمدتاً بر تجزیه و تحلیل و مقایسه مؤلفه‌های مختلف ردیف متمرکز شده‌ایم، GST در تجزیه و تحلیل هر مؤلفه در مقایسه با خودش مفید خواهد بود. همانطور که قبلاً ذکر شد، یک ردیف آوازی ممکن است تا حدود 150 گوشه را شامل شود. با این حال، همه این گوشه‌ها عملکرد و وزن یکسانی ندارند. GST توضیح می‌دهد که چگونه سیستم‌ها نسبتاً باز یا بسته هستند، و همین مفهوم را می‌توان برای گوشه‌ها در ردیف به کار برد. اگرچه چندین موسیقی‌دان و محقق مشهور از اصطلاحات موجود برای تشخیص گوشه‌های مختلف از یکدیگر استفاده کردند، اما هیچ‌یک از آنها این تفاوت‌ها و دلایل پشت آن را به طور کامل روشن نمی‌کنند. با استفاده از اصطلاحات GST، گوشه‌ها را می‌توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: گوشه‌های باز و گوشه‌های بسته.

هر دستگاه و آواز بین 2 تا 9 گوشه باز دارد که بر اساس یک تتراکورد یا پنتاکورد منحصر به فرد ساخته شده اند. از آنجایی که این گوشه‌های باز تن‌ها و فواصل مشترک دارند، روی هم چیده می‌شوند و یک سیستم معین ایجاد می‌کنند که معمولاً بین 6 تا 10 نت را شامل می‌شود. در برخی متون از اصطلاح مقیاس برای توصیف ترکیب این چهار آکوردها و پنج آکوردهای پشته‌ای استفاده شده است، در حالی که این اصطلاح معنای بسیار خاصی دارد که هیچ ارتباطی با سیستم‌های معین دستگاه و آواز ندارد. گوشه های باز در حالی که به منظور ایجاد دستگاه ها و آوازهای مختلف سازماندهی می شوند، به عنوان فضای موسیقی مستقل نیز عمل می کنند. از آنجایی که هر گوشه باز مبتنی بر یک چهار آکورد یا پنج آکورد است، هر یک دارای یک نت مرکزی (نت شاهد) و یک نت پایانی (نت ایست) هستند، در حالی که برخی از آنها دارای یک نت پایانی موقت نیز هستند. -پایانی موقت)، و نت متغیر . با توجه به توضیحات بالا در مورد گوشه های باز می توان گفت که گوشه های باز فضای اصلی هر دستگاه و آواز است و بر پایه تتراکوردها (چهار آکورد ) و پنج آکوردهای مختلف است که در آنها نت های مختلف با کارکردهای متنوع وجود دارد. از سوی دیگر، الگوهای ملودیک سنتی که ایده های انگیزشی هستند، لهجه یا رنگ خاصی به این گوشه های باز می بخشند. در غیر این صورت می‌توان یک تتراکورد گرفت و به نت‌های مختلف کارکردی اختصاص داد و ملودی تولید کرد و شبیه موسیقی کلاسیک ایرانی نیست. گوشه‌های باز فضایی برای بداهه‌پردازی و آهنگسازی هستند، زیرا به محض اینکه یک موسیقی دان بفهمد این الگوهای ملودیک سنتی چگونه است و چگونه این گوشه‌های باز شکل می‌گیرد، می‌تواند از همان نت‌ها و فواصل برای خلق اثری جدید و تازه استفاده کند. .

مانند همه گوشه‌های دیگر، گوشه‌های باز نام‌های خاصی دارند، اما اولین گوشه باز در هر دستگاه و آواز، درآمد (اصطلاحی ادبی برای ورود) نامیده می‌شود. همانطور که در مثال زیر نشان داده شده است، تمام دستگاها و آوازها با درآمد شروع می‌شوند که اولین و پایین‌ترین فضای موسیقایی هر سیستم معین است و گوشه‌های باز بعدی به نت‌های بالاتر منتقل می‌شوند. در واقع و به دلیل نحوه سازماندهی هر دستگاه و آواز، حتی در اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی، یک صعود و سپس نزول به جایی که موسیقی از آنجا شروع شده است را تجربه می کند. علاوه بر این، در حالی که تتراکورد ( دانگ )یا پنج آکورد ( پانگ ) درآمد شامل پایین‌ترین نت‌های سیستم معین می‌شود، بقیه گوشه‌های باز بر اساس نت‌های بالای درآمد ایجاد می‌شوند. به همین دلیل است که هر دستگاه و آواز دارای یک درآمد و همچنین یک اوج ، یا گوشه باز است که بر روی بالاترین نت‌های هر سیستم معین ایجاد می‌شود. با این حال، بر خلاف درآمد، اوج در دستگاه‌ها و آوازهای مختلف نام‌های متفاوتی دارد. در مورد آواز دشتی، اوج به خود عشاق یا خود اوج می‌گویند، در حالی که در آواز افشاری، بالاترین گوشه باز، عراق نامیده می‌شود. سیستم معین بدون فرود به درآمد آن کامل نمی‌شود، بنابراین معمولاً یکی از گوشه‌های باز به‌عنوان فرود عمل می‌کند که قسمت بالاتر سیستم را به قسمت پایین آن متصل می‌کند.

در شکل فوق تنها دو گوشه باز آواز دشتی وجود دارد، زیرا این آواز از نظر تعداد گوشه های باز، کم پیچیدگی ترین سیستم را دارد. به همین دلیل است که گوشه باز برای فرود وجود ندارد و از آنجایی که درآمد و اوج آهنگ های مشترکی دارند، به هم متصل می شوند و نزول می تواند از طریق هر دوی این دو گوشه باز اتفاق بیفتد. از سوی دیگر دشتی شامل حدود 7 گوشه دیگر است که می توان آنها را در دسته گوشه های بسته قرار داد.

در اصل گوشه های بسته همان گوشه های باز هستند که به نوعی با الگو بسته شده اند. مثلاً یک ملودی خاص یا یک ریتم شعری خاص یا یک الگوی ریتمیک خاص که برای اجرای گوشه باز استفاده می شود، گوشه بسته را ایجاد می کند. یعنی گوشه های بسته بسیار شبیه به یک ترکیب ثابت است که قابل تغییر نیست و یا اگر تغییر کند نام آن نیز تغییر می کند. همچنین به این معنی است که هر کسی می تواند یک گوشه بسته ایجاد کند که این یک جمله درست است. با این حال، باید به خاطر داشت که ردیف یک منبع سنتی است و به عنوان یک ماده آموزشی استفاده می شود. به همین دلیل است که هر ترکیب یا بداهه پردازی در پس آنچه در ردیف گنجانده شده است، باید به عنوان یک خلاقیت شخصی حفظ شود تا اینکه به ردیف اضافه شود. زیرا ردیف خود منبع پیچیده ای است که به جای دست نیافتنی شدن باید به قابل درک ترین و قابل تحلیل ترین روش آموزش داده شود. گوشه‌های باز به‌طور سنتی با استفاده از ریتم شعری خاص، تبدیل به بسته می‌شوند که یک خط ملودیک خاصی را نیز به ارمغان می‌آورد. گوشه بسته مثنوی نمونه ای عالی است که در واقع خود قالبی از شعر است، اما مثنوی در موسیقی به ریتم شعری اشاره دارد که مولانا (1207-1273) بیش از 26000 بیت شعر سروده است. از طرفی گوشه های بسته نیز بر اساس ملودی خاصی ساخته شده بود و به طور سنتی نامی دارد. در نهایت برخی از آنها با ریتم خاص شعری و اندیشه آهنگین بسته می شوند و دیلمان نمونه ای عالی از این دست است.

لازم به ذکر است که در اینجا هدف این است که با استفاده از ابزارهایی که در دست داریم، آنچه را که داریم و آن را ردیف می نامیم، تحلیل کنیم تا بتوانیم این سنت را تا حد امکان قابل درک کنیم. به همین دلیل است که بر اساس GST می توان گوشه های بسته را به دو دسته مختلف تقسیم کرد: عمودی و افقی. گوشه‌های بسته عمودی نسبتاً بازتر از گوشه‌های افقی هستند، زیرا گوشه‌های بسته عمودی آن‌هایی هستند که در گوشه‌های باز مختلف استفاده می‌شوند. از سوی دیگر، گوشه‌های بسته افقی فقط در گوشه‌های باز خاص ظاهر می‌شوند. این مفروضات در عمل نیز قابل اجرا هستند، زیرا هنگام بداهه‌نویسی یا آهنگسازی، فرد فضای بیشتری برای کار با گوشه‌های بسته عمودی مانند مثنوی دارد تا گوشه‌های بسته افقی مانند دیلمان.

در خاتمه، گوشه‌های باز فضاهایی هستند که اکثر بداهه‌پردازی‌ها و تصنیف‌ها در موسیقی کلاسیک ایرانی شکل می‌گیرد. این گوشه‌ها بر اساس یک تتراکورد یا پنج آکورد خاص هستند، اما از ترکیب الگوهای ملودیک سنتی، که به طور سنتی ایده‌های انگیزشی توسعه‌یافته هستند، شکل می‌گیرند. خلاقیت در این موسیقی را می توان در چگونگی ایجاد یک ملودی جدید با استفاده از این الگوهای ملودیک سنتی همراه با تکرار، سکوت، مکث و مهمتر از آن توسعه کلی ملودی و قوس آن جستجو کرد. اگرچه وقتی شعری به ترکیب اضافه می‌شود، ارائه معنای شعر و پرداختن به ریتم شاعرانه بخش مهمی از فرآیند خلاقیت می‌شود. از سوی دیگر، گوشه‌های بسته به‌طور سنتی در داخل گوشه‌های باز شکل می‌گیرند و می‌توانند به عنوان منابع ملودیک منحصربه‌فردی تلقی شوند که افق‌های ذهن خلاق نوازندگان را گسترش می‌دهند. گوشه‌های بسته نیز نمونه‌های غنی از نحوه بداهه‌نویسی یا آهنگسازی در گوشه‌های باز هستند.

سر دستگاه

سازماندهی هر دستگاه و آواز بر اساس رابطه بین گوشه های باز آنهاست. به عبارت دیگر، پیکربندی ردیف بر اساس اشتراکات بین تتراکوردها و پنتآکوردهای مختلف(دانگ ها و پانگ ها ) هر گوشه باز است. به همین دلیل است که می‌توان از سازمان‌دهی گوشه‌ها در دستگاه‌ها و آوازها فراتر رفت و با استفاده از همین استراتژی، این نظام‌های معین را با یکدیگر مقایسه کرد. به این معنا که مطالعه چهار آکورد و پنج آکورد گوشه‌های باز را می‌توان برای تحلیل شباهت‌ها و تفاوت‌های گوشه‌های باز دستگاه‌ها و آوازها گسترش داد. در حالی که چنین تحلیلی ما را به سمت داشتن یک منبع آموزشی بسیار سازمان یافته تر می برد، به غنی سازی تجربه مدولاسیون در دستگاه ها و آوازهای مختلف نیز کمک می کند. جابجایی از گوشه ای به گوشه دستگاهی دیگر، اصلاً دور از سنت نیست. در واقع دستگاه راست و پنجگاه به عنوان یک سیستم معین شناخته می شود که برای تمرین مدولاسیون ایجاد شده است. به همین دلیل است که به طور سنتی این دستگاه پس از درک کامل 11 سیستم دیگر آموزش داده می شود. منحصربه‌فرد بودن راست و پنجگاه در گوشه‌های باز آن نهفته است که در دستگاه‌ها و آوازهای دیگر نیز دیده می‌شود.

علاوه بر یادگیری در مورد مدولاسیون، مقایسه گوشه‌های باز دستگاه‌ها و آوازهای مختلف، به ما این امکان را می‌دهد تا عملکرد هر سیستم معین را دسته‌بندی کنیم و در عین حال تجزیه و تحلیل دقیقی از این که چرا آوازها به عنوان سیستم‌های مشتق شده در نظر گرفته می‌شوند، ارائه می‌کنیم. بر اساس GST باز بودن و عملکرد سیستم های مختلف با یک سیستم بزرگ می تواند نسبتاً متفاوت باشد. در ردیف، دستگاه‌ها به‌عنوان سیستم‌های پیچیده‌تر در مقایسه با آوازها در نظر گرفته می‌شوند، اما همه دستگاه‌ها مانند یکدیگر پیچیده‌تر نیستند. به‌طور سنتی، دستگاه شور به «مادر دستگاه‌ها» معروف است. این نه تنها به دلیل 4 آوازی است که از شور مشتق شده‌اند، بلکه وقتی به چهار آکورد و پنج آکورد گوشه‌های باز در سایر سیستم‌های معین نگاه می‌کنیم، به نظر می‌رسد که پنتاکورد درامد از شور برای ایجاد گوشه‌های باز دیگر استفاده می‌شود. شکل زیر شامل پنج آکورد درامد از شور و همچنین پنج آکورد شکسته است که گوشه باز در ماهور است. اگرچه فواصل یکسان این دو پنج‌آکورد را ایجاد می‌کنند، اما الگوهای ملودیک سنتی مورد استفاده در اجرای این دو گوشه باز، همراه با نت‌های مختلف مرکزی (نت شاهد) و نت‌های پایانی (نت آخر) آنها را از یکدیگر متمایز می‌کند.

چهار آوازی که از دستگاه شور مشتق شده‌اند، نت‌ها و فواصل متعددی با تتراکوردها و پنتاکوردهای گوشه‌های باز دستگاه شور دارند. در شکل زیر که متشکل از پنتاکوردهای درامد و حسینی، اوج در شور است، نت های مرکزی (نت شاهد) از 4 آواز مشتق شده مشخص شده است.

اکنون موارد بالا را با شکل زیر که شامل درآمدهای 4 آواز است مقایسه کنید و آهنگ های مشترک بین همه آنها را ببینید. اگرچه هر یک از این ۴ آواز و دستگاه شور با استفاده از الگوهای ملودیک سنتی مختلف اجرا می‌شوند، زیرا در فواصل آن‌ها شباهت‌هایی وجود دارد، بسیاری از الگوهای ملودیک سنتی رایج نیز بین آن‌ها یافت می‌شود.

رویکرد تحلیلی مشابهی را می توان برای تحلیل رابطه میان دستگا ه ها و آوازه ها در پیش گرفت. در نتیجه، حسین عمومی را تشویق کرد تا این 12 سیستم معین را به 3 گروه تقسیم کند. حسین عمومی با الهام از اصطلاحی که حسن کسایی برای تأکید بر نقش مهم دستگاه شور به کار می برد، هر گروه را به نام سه دستگاه مهم و بزرگتر نام می برد و آن ها را «سر دستگاه» می نامد.

1. شور
2. همایون
3. ماهور

بر اساس همین نظام تحلیلی، گروه شور شامل 3 دستگاه شور، نوا و سه گاه و 4 آواز بیات ترک، ابوعطا، افشاری و دشتی است. گروه همایون شامل 2 دستگاه است: همایون و چهارگاه و همچنین آوازهای اصفهان که برگرفته از همایون است. در نهایت، گروه ماهور شامل 2 دستگاه است: ماهور و راست و پنجگاه. در نمودار زیر این ساختارنشان داده شده است و لازم به یادآوری است که این فهرست ویژه دستگاه ها و آوازها بر اساس تحلیل های فوق می باشد و در هیچ یک از ردیف ها یافت نمی شود. به طور سنتی، نوازندگان و مربیان، تدریس ردیف را از دستگاه شور آغاز می‌کنند و با دستگاه راست و پنجگاه پایان می‌دهند و ترتیب خاصی در این میان وجود ندارد. اما در اینجا رابطه بین تمام این 12 سیستم معین بر اساس تفاوت‌ها و شباهت‌های فاصله‌ای مشخص می‌شود.

همانطور که قبلاً ذکر شد، ترتیب آوازهایی که از دستگاه شور مشتق شده‌اند، بر اساس رابطه بین نت های مرکزی (نت شاهد) درآمدهای آن‌ها و نت‌های مرکزی (نت شاهد) درآمد از شور است. اکنون یک واقعیت جالب وجود دارد که می تواند ابزار مفیدی برای به خاطر سپردن ترتیب این 5 آواز باشد. با کنار هم قرار دادن حرف اول نام هر آواز، می توان اصطلاح فارسی «با ادب» را ایجاد کرد که به معنای مودب است و نمودار بالا را مانند شکل زیر تکمیل می کند.

در خاتمه، «ردیف» رپرتواری است برای هر کسی که به موسیقی کلاسیک ایرانی علاقه دارد که باید یاد بگیرد و بفهمد. ردیف شامل اکثر اطلاعات مورد نیاز برای نوازندگان، آهنگسازان و مخاطبان این سنت موسیقی است. با این حال، یادگیری ردیف فقط از طریق پخش و به خاطر سپردن گوشه‌های مختلف چندان مفید نخواهد بود. به همین دلیل است که برای تحلیل و آموزش رابطه بین و درون هر گوشه، آواز و دستگاه، به یک رویکرد سیستماتیک نیاز است. در این مسیر محقق موفق کسی است که وزن هر گوشه را در داخل یک آواز یا یک دستگاه بفهمد و مهمتر از آن بتواند الگوهای ملودیک سنتی را که اساس رشد ملودیک در موسیقی کلاسیک ایرانی است، بشناسد. در نتیجه در زمان خلقت، یک بداهه نواز یا آهنگساز ساختارهای گوشه‌های باز را برای کار در حالی که الگوهای ملودیک سنتی موجود در گوشه‌های باز و بسته را که از ردیف آموخته‌اند، ارجاع می‌دهد/به یاد می‌آورد.

1.چهار زمین پیاپی (e.g. C-D-E-F or E-F-G-A)

2. پنج زمین پیاپی (e.g. C-D-E-F-G or E-F-G-A-B)

3. فاصله بین دو نت را اندازه گیری می کند