خانه / اهمیت شعر در موسیقی

اهمیت شعر و ارتباط آن با موسیقی

موسیقی کلاسیک (سنتی) ایرانی ریشه در شعر دارد. روح‌الله خالقی (1906-1965): «در کشور ما شعر و موسیقی همیشه متکی به یکدیگر بوده‌اند و این دو هرگز از هم جدا نشده‌اند. حتی امروز هم زمانی که موسیقی دستگاهی ( نوازندگی ) و  آوازی هر دو در آن نقش دارند،  اکثریت مردم از موسیقی لذت می برند. در اینجا خالقی به رشد موسیقی دستگاهی ( نوازندگی )  در ایران در قرن بیستم اشاره دارد که مسیری برای بسیاری از نوازندگان شد در حالی که هرگز جایگزین موسیقی آوازی در جامعه ایرانی نشد.

یکی دیگر از نشانه های روشن ارتباط نزدیک این دو مفهوم را می توان در زبان فارسی جستجو کرد. فعل خواندن هم برای خواندن [شعر] و هم برای آواز خواندن به کار می رود. حسین دهلوی (1927-2019) یکی از نوازندگان سرشناس ایرانی می‌نویسد: «موسیقی آوازی یکی از اساسی‌ترین فرم‌های موسیقی در جهان است که از موسیقی و کلام ساخته می‌شود. هر ملتی بر اساس گذشته تاریخی و ادبیات و شعر و موسیقی خود با این مفهوم آشناست» (تلفیق شعر و موسیقی آواز ایران، حسین دهلوی).

وی با اشاره به اهمیت شعر در ایران ادامه می دهد: شاید به این دلیل که شعر در ایران رواج بیشتری داشت و اشکال مختلف موسیقی دستگاهی ( نوازندگی ) کمتر رایج بود و به دلایل تاریخی دیگر موسیقی آوازی یا آواز که با شعر همراه است. – اهمیت بیشتری پیدا کرده است. به همین دلیل نام بخشی از موسیقی کلاسیک ( سنتی ) ملی خود را «آواز» گذاشته‌ایم. از جمله می توان به آواز دشتی، آواز افشاری، آواز ابوعطا، آواز بیات ترک و آواز بیات اصفهان اشاره کرد. حتی اگر صرفاً به صورت دستگاهی و بدون خواننده اجرا شود، از اصطلاح آواز استفاده می شود. زیرا ردیف و اجزای آن در ابتدا یک رپرتوار آوازی است که توسط سازها نیز پذیرفته و اجرا می‌شود» (تلفیق شعر و موسیقی آواز ایران، حسین دهلوی).

رویدادهای تاریخی متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد موسیقی کلاسیک  (سنتی ) ایرانی در ابتدا برای خواندن زیباتر اشعار ابداع شده است. در عهد ساسانیان (ایران پیش از اسلام از سال 224 تا 651 میلادی) نوازندگان اشعاری را در قالب ترانه می خواندند که ملودی هایی به گوششان خوش می آمد. برای اینکه آهنگ های خود را زیباتر کنند، همان ملودی ها را به عنوان همراهی بر روی سازهای خود اجرا می کردند. نوازندگانی چون بامشاد، رامتین، سرکش و نکیسا و بالاتر از همه، باربد، یکی از برجسته‌ترین نوازندگان آن زمان، شعر می‌گفتند، موسیقی می‌ساختند و اشعار آن‌ها را هنگام نواختن ساز می‌خواندند. این نوازندگان را Khoniâgar می نامیدند که اصطلاحی است که امروزه رایج نیست، زیرا نقش نوازندگان در طول زمان تغییر کرده است.

داستان معروفی از باربد وجود دارد که برای آخرین پادشاه امپراتوری بزرگ ساسانی، خسرو دوم، معروف به خسرو پرویز، کار می کرد. پس از مرگ اسب خسرو پرویز، شبدیز (شب‌رنگ)، کسی جرأت این را نداشت که به پادشاه خبر دهد، زیرا او مقرر کرده بود که هر کس خبر مرگ اسب بیمارش را به او برساند. کشته شود به همین دلیل بود که درباریان به باربد رفتند و از او خواستند که با شعر و موسیقی این خبر بد را به خسرو پرویز بدهد. باربد شعری نوشت و برای پادشاه خواند. او با این اجرا خبر بدی را بدون ذکر نام شبدیز بیان کرد . خسرو پرویز حیران گفت: شبدیز مرده؟ این گونه بود که درباریان به پادشاه درباره مرگ اسبش گفتند بدون اینکه کسی جز خودش نامش را ذکر کند.

پس از تبدیل شدن ایران به کشور اسلامی، از قرن هشتم تا سیزدهم میلادی به عنوان دوران طلایی شعر و ادبیات فارسی و همچنین موسیقی یاد می شود. در این دوره که مصادف با حکومت خلافت عباسی در ایران بود، شاعرانی چون سعدی، نظامی گنجوی، عطار عراقی که این دومی از شاگردان مولانا بود، زندگی کردند و شاهکارهایی خلق کردند. از سوی دیگر، شرایط مساعد اجتماعی و حمایت خلفای عباسی مانند هارون الرشید – که امین و مأمون پسرانش با موسیقی آشنا بودند – باعث پیشرفت و رواج موسیقی در آن دوره شد. در قرن پانزدهم هجری قمری، در زمان سلسله تیموریان، درست قبل از صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران، شعر و موسیقی با شاعرانی چون حافظ شیرازی و موسیقیدانانی چون عبدالقادر مراغه ای، هر دو رونق داشت. که ثمره و عصاره هنرهای شعر و موسیقی در دوره اسلامی پیش از تشیع بودند.